جدول جو
جدول جو

معنی ابوالقاسم حبیبی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالقاسم حبیبی
(حَ)
هبه الله بن محمد بن الحسن بن احمد بن طلحه. مکنی به ابوالقاسم. ابن ابی غالب حبیبی، وی از خاندان محدثین بود. از پدر خویش و از ابوعبدالله حسین بن احمد بن طلحهالبغال و از ابوالحسن علی بن محمد العلاف المقری روایت شنیده است. ابوسعد در معجم خویش او را یاد کرده است. (معجم البلدان در کلمه حبیب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

احمد بن محمد بن حسین، مکنی به ابوالقاسم. ادیبی است فاضل. پس از پدرش، چندی عهده دار مقام قضاء در اشبیلیه بود، ابن حزم او را نام برد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ سِ)
ابراهیم بن ابی بکر عبدالله حصیری. فقیه و ندیم از ندماء مسعود بن محمود سبکتکین. او از جانب مسعود بن محمود سبکتکین نوبتی به سال 422 هجری قمری برسولی نزد قدرخان شد تا جلوس مسعود و عزل محمد را بخان آگهی دهد و تجدید عهود کندو کرت دیگر بعقد نکاح دختر قدرخان برای مسعود که ازپیش نامزد محمد بن محمود بود و دختر بغراتکین برای مودودبن مسعود بترکستان رفت و بعلت مرگ قدرخان این امر دیر کشید و قریب چهارسال حصیری بترکستان بماند تا در سلطنت بغراخان با مهدشاه خاتون دختر قدرخان و دختر بغراخان بغزنه بازگشت وحصیری تا زمان فرخ زادبن مسعود میزیست. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77، 157، 168، 194، 208، 209، 210، 213، 216، 366 و 432 شود
لغت نامه دهخدا
حدیثی. از فقهاء شراه و ابن الندیم او را دیده است و وی مذهب خویش پوشیده میداشته. و از اوست: کتاب جامع در فقه. کتاب احکام الله عزوجل. کتاب الامامه. کتاب الوعد و الوعید. کتاب التحریم و التحلیل و کتاب التحکیم فی الله جل اسمه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تجیبی. او راست: رحله
لغت نامه دهخدا